یکبار وقتی کسی پرسید چرا از تهران نمی روم نوشتم: تهران زادگاه من نیست اما بیش از هر شهر دیگری روی این نقشه گربه شکل دوستش دارم. در شهرهای دیگر هم می شود کتابفروشی پیدا کرد اما خیابان انقلاب یکی است، این تنها خیابانی است که دوست دارم پشت تمام ویترین هایش بایستم و کتاب های تازه را نگاه کنم، این تنها خیابانی است که همیشه عطر خوشایند کتاب، بوی عشق و جوانی دوران دانشجویی (وجود دانشگاه تهران به عنوان یکی از دانشگاههای مهم و قدیمی تهران در خیابان انقلاب) بوی تازگی کاغذ را زیر پوستم می دواند، کجا بروم که دوباره خیابانی پیدا کنم که عاشق ویترین هایش باشم؟ در شهرهای دیگر هم شاید بشود تئاتر دید، اما تئاتر دیدن در سالن های تئاتر شهر، در آن تاریکی خوش آیند، لذت دیگری دارد، کجا بروم که تئاتر شهری داشته باشد و انبوهی از آدمها که بیرون می آیند و دوست دارند شوق و لذت یا دلخوری و دل آزردگی شان را با کسی شریک کنند و ساعت ها در مورد تئاتری که دیده اند حرف بزنیم؟ می دانم که اگر بروم حتماً خیابان های بلندی پیدا خواهم کرد که غروب ها در آن قدم بزنم اما خیابانی به سرزندگی ولیعصر را کجا می توانم پیدا بکنم؟ وقتی همپای برگ های چنار شناور در آب زلال جوی، می توانم لیز بخورم و راه بروم و راه بروم آنقدر که کفش هایم خسته شود و هنوز خیابان به انتها نرسیده باشد! می دانم اگر بروم خیابان ها و چهار راههایی هست که چراغ قرمز ندارند، ترافیک ندارند. می دانم آنقدر پیاده روهای پهن و خلوت پیدا می شود که موقع راه رفتن کسی تنه نزدند اما حتماً دلم تنگ می شود برای شلوغی تهران، برای تنه خوردن، برای گم شدن لابلای موج آدمها که می آیند و می روند، من این گم شدن را دوست دارم، اینکه کسی من را نشناسد را دوست دارم، هنوز آفتاب رخ از نقاب نگشوده نبض شهر می زند، ماشین هست و آدم هست و دویدن هست و شتاب و شتاب .... من لذت می برم از این دویدن، از این شتاب و سرزندگی، به هرحال تهران قلب تپنده ایران است، در آن تردیدی نیست. ممکن است تهرانی های اصیل مدام یاد ده های خرم و آباد قدیم شان بیفتند و بگویند این مهاجرها آمدند و خرابش کردند اما روی دیگر سکه هم حقیقت دارد این مهاجرها آمدند و تهران را از یک ده آباد به یک کلانشهر بر روی نقشه جهان تبدیل کردند. البته وقتی از تهران حرف می زنیم باید از فیروزکوه زیبا و پر برف، دماوند، شهر ری، ورامین، اسلامشهر و .. هم یاد کنیم. در تهران به متروی خوش ساخت و شلوغش، به میدان آزادی باشکوهش، به برج میلاد سر برافراشته اش، به ورزشگاه پیر و هنوز پرهیجان آزادی اش،به تئاتر شهر پر خاطره اش، به خیابان ولی عصر دوست داشتنی اش، بازارش با آن "بپا بپا" گفتن باربرهایش، ترمینال جنوب و اتوبوس هایش .... سر بزنید. اگر در ایام تعطیلات سال نو ایران به تهران سفر کنید در خلوتی شهر، زیبایی و شکوه تهران در هوایی تمیز را بهتر خواهید دید.